مفهوم آلابرز
آلابرز مفهومی از نعمت و روزی، بزرگی و عظمت، سرخی شقایق و لاله، درخت تنومند و کشت و کشاورزی را در دل خود دارد. رنگ قرمز مستتر در این کلمه همچون خون سرخ جاری در رگ های انسانیت، حیات بخش مجموعه گردشگری است که به دنبال توانمند سازی طبیعت تحت شکنجه کشور عزیزمان راه در پیش گرفته است.
امروزه اکوتوریسم و توسعه پایدار به عنوان یکی از مهمترین ملزومات بقاء آثار طبیعی و حتی تاریخی، می تواند پاسخی مناسب به دغدغه های زیست محیطی و فجایع اکولوژیکی که فقط در چند قدمی ما خانه افکنده را ارائه کند. مجموعه گردشگری آلابرز الهام گرفته از کوه های برافراشته البرز اما با تفکرات و ایده های نو و با همیاری مخاطبان در صدد پاسخ گویی به این معضلات بر آمده است.
بیانیه ماموریت
آلابرز مجموعهای است برای اجرای علمی برنامههای وابسته به کوهستان و آموزشهای این حوزه بر پایه توسعه پایدار به عنوان مرجعی قابل اتکا برای مخاطبان
ارزشهای سازمان
- مشتری همیشه باید از همه جنبههای برنامه آسوده خاطر باشد
- عالی نیز برای کیفیت کافی نیست
- آموزش همیشه در جریان است
- شایسته سالاری معیار انتخاب، یا حذف کارمندان است
- تأمین کنندگان و مشتریان آلابرز در زنجیره خدماتی، همواره بر پایه منافع مشترک مورد توجهند
- حداکثر نموندن سود بلند مدت سهامداران، بر پایه شفافیت و صداقت کامل در صورتهای مالی تعهد ماست
- رضایت قلبی، فکری و امنیت شغلی افرادی که در آلابرز فعالیت میکنند، اهمیت ویژهای دارد
- آلابرز اولویت نخست افراد جویای کار در این حوزه میباشد
- آلابرز حامی ایدههای جدید برای پیشرفت و توسعه این حوزه میباشد
- آلابرز در قبال محیط زیست، میراث فرهنگی و اقتصاد در سطح کشور و جهان مسئولیم
- آلابرز در قبال دیدگاه مثبت جهانیان نسبت به ایران و ایرانیان، و صلح جهانی مسئولیم.
شخصیت برند
آلابرز کوهنوردی باهوش و پرانرژی است که به اهدافی بالاتر از سطح جاری در جامعه میاندیشد و به دنبال اجرای صحیح فرآیند آموزش و جذب کوهنورد و در آینده گردشگران طبیعتگردی و ایرانگردی و جهانگردی است. آلابرز با بدن و روحی ورزیده و کاوشگر، آماده اجرای برنامههایی سخت و خارج از تصور با مدیریت دقیق و علمی ریسک است.
شعار سازمان
زندگی را زندگی کن (Live your life)
واژهشناسی آلابرز
برز
- برز [ب ُ]: (حامص) نوخاستگی. جوانی و ثبات (ناظم الاطباء)، شکوه و عظمت، رفعت، قدر و شکوه و مرتبه، بزرگی، درست و کامل
- برز. [ب ُ] (اِخ) دهی است از دهستان میمند بخش شهر بابک شهرستان یزد. سکنه آن 622 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
- برز. [ب َ] زراعت (غیاث اللغات). کشت و زراعت و کشاورزی. (برهان)، با نعمت بسیار و کشت و برز. (حدود العالم). بلند بالای مردم و تنه درخت، مطلق بلندی.
- برز. [ب َ] زمین فراخ و خالی، پارسا و زیرک. رجل برز و برزی: مردی پارسا و زیرک
- قد و قامت، بالا، بلندی، شکوه، زیبایی، بزرگی، کشت و زرع، زراعت، کشاورزی
(اسم) ۱- بلندی ارتفاع ۲- قد قامت (آدمی) ۳- تنه (درخت) ساقه ۴- شکوه عظمت ۵- زیبایی
دهی است از دهستان برز رود بخش نطنز شهرستان کاشان.
- مترادف برز: بالا، قد، قامت، تنه، ساقه، ارتفاع، بلندی، پشته، بزرگی، جلال، شکوه، عظمت، زیبایی بذر، تخم، دانه، زراعت، کاشت، کشاورزی، کشت
آلا
- آلا. (فرانسوی، حرف اضافه) در کلماتی که از فرانسه در زبان ما داخل شده چون و مانند و مطابق باشد، چون: آلافرانک، آلانگله، آلاتورک، آلاگارسن و آلامد. لیکن دو کلمه آلاپلنگی به معنی منقش به خالهای درشت و آلابلبلی به معنی جای رفیع و بلند (چون آشیان بلبل) در زبان فارسی هست که در صورت و معنی عین «آلا» سابق الذکر است و از این رو محتمل است که کلمه آلا در این دو زبان مشترک باشد.
- آل، سرخ نیمرنگ، پشت گلی (فرهنگ دهخدا)
- سرخ، سرخ نیمرنگ (فرهنگ معین)
- نعمتها، نیکویی ها (فرهنگ فارسی عمید)